سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که گفتن ندانم واگذارد ، به هلاکتجاى خود پاى درآرد . [نهج البلاغه]
جمعه 103 آذر 2: امروز

بسم الله النور

هوا بس گرفته است. آسمان سیاه است و پر دود . ابرها کدر گشته و در هم پیچیده اند. هوا آنقدر سنگین شده که پرندگان همگی کوچ کرده اند. آنها که مانده اند هم ماسک اکسیژن بر مجرای تنفس خویش بسته اند تا بمانند بر عهد خویش. گروهی هم عادت کرده اند. آنقدر که سیاهی و سنگینی هوا آنها را نمی آزارد. و چه بسیارند آن پرندگانی که مانده اند و نه تنها سنگینی هوا حس نمیکنند که بی غبار هم توان زندگی بر آنان نیست...
بیچاره ابرها که سفید بودند روزگاری...
بیچاره آسمان که سفره نسیم و قاصدک بود روزگاری...
بیچاره کبوترهای ماسک بر دهان که دارند خفه میشوند...
بیچاره گلها که همه ساقه شان شکسته است زیر تیغ تیز چرخ دنده های کبوترهای غبار نفس...
بیچاره ماهی ها که همه لب ساحل آرام دریای خشک جان سپرده اند ؛ آرام و بی صدا...
بیچاره دل خدا که این دیار را می بیند و باز خدایی باید بکند...
بیچاره خدا که این دیار را میبیند و باز خدایی میکند از عمق وجود اما شاید خسته مثل دل بیتاب باران نه نازنین؛ خدا مگر با این همه دریایی اش خستگی میشناسد؟...
بیچاره دل خدا که این دیار را می بیند و باز خدایی باید بکند...


 بیتاب باران در سه شنبه 86/6/20 و ساعت 12:2 عصر | حکایت غربت()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عنوان ندارد ....
دزدی به شیوه ی مدرن !!
[عناوین آرشیوشده]

بالا

بالا